به سلامتی همه رفیقـــ ـــ ــ ـ ـ ـ ـا به سلامتی همه رفیقـــ ـــ ــ ـ ـ ـ ـا دوشنبه 28 دی 1394 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
در صورت تمایل به کانال تلگرام مابپیوندید و لذت ببرین : به احتمال قوی وبلاگ به روزرسانی نخواهد شد و برای ارتباط با مدیر با ایمیل : lv1amad@hotmail.com در تماس باشید
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 25 مهر 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮﯼ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺏ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﻧﺎ ﺣﻖ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ... ﺍﻣﺎ! ﯾﺎﺩ ﺧﺮﺝ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﯾﻀﺶ ﺍﻓﺘﺎد، ﯾﺎﺩ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺧﻮﻧﻪ، ﺟﻬﯿﺰﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ، ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮﺵ... ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺏ ﮐﺎﺭﺵ ﮔﻔﺖ :ببخشید... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 31 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
همیشه حرارت لازم نیست، گاهی از سردی یک نگاه.. می توان آتش گرفت..!!! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 31 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
هر کس زخم های دستم را دید پرسید : چرا با خود چنین کردی؟ اما هیچکس زخم های بزرگ دلم را ندید . . . تا بگوید: چرا با تو چنین کردند ...... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 29 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
پنجشنبه 21 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
عشق... پیرمردی صبح زود از خانهاش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیلش را پرسیدند. پیرمرد گفت....زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر میدهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که میدانم او چه کسی است...! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 18 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
خسته از نوشتنای الکی :( از اعتمادای خرکی :) نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 17 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
انقدر با چشمانت فریاد مزن مگر میخواهی پرده ی گوشم را بدَری؟ میفهمم .داد نزن . چشمانت را ببند . خاموش شو ! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 17 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
خدایا .......... ! آلودگی آدما از حد گذشت چرا دنیا رو چند روزی تعطیل نمی کنی ؟ ... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
قهر که می کنید مراقب فاصله ها باشید بعضیا همین حوالی منتظر جای خالی برای نشستن می گردند ... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 10 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
شنبه 9 شهریور 1392 :: نویسنده : مِستِر مِمَد
درباره وبلاگ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ
|
||||